دفترچه

Prospectus

دفترچه

Prospectus

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادرم» ثبت شده است

آن موقع

دم دم زمستون می خورد بوی نان گرمی به مشام

دل و دیده هر دو کنند یاد مادر بی ادعایم

سالهاست که آغوش پر مهر او را دیگر نمیبینم

آن موقع صبح که بسم الله بسم الله به زبانم میگذاشت

آن موقع که دعا پشت سرم میکرد

آن موقع جواب داد من بر سرش سکوت بود

آن موقع که درد من دوایش درست او بود

آن موقع که خوشحالیش خوشحالی من بود

و آن موقع که...

کاش که یک لحظه دگر برگردم به عقب و ببینم آن چه که او دوست دارد و بکنم آن چه که او میخواهد

کاش...